هرکس رسید؛ سوال کرد: زائری؟... از این سوال، دلِ پُرخونِ ما گرفت...
باشد؛ محل نده... نبرم اربعین حرم... اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت...
آنقدر گریه میکنم که بگویند عاقبت... نوکر ز اشکِ خود سفرِ کربلا گرفت...
با "حلالم کنید " ها طی شد، روزهای اواخر آبان
دوستانم میان زائرها، من اسیرِ دوباره ی تهران
نه!حسادت نمی کنم ،اما....خونِ دل میخورم شدیدا
بادیدنِ ازدحام جمعیت، پشت مرز شلمچه و مهران
این همه از سراسر دنیا، بر سر سفره ی کَرَم جمعند
گردنِ میزبان که نیست اگر، به ضیافت نمی رسد مهمان
دارد این داغ می کشد، آخر،گوشه چشمی بکن به این نوکر
پیش آنی که شاملم بشود، آیه ی "کُلُّ مَن عَلیها فان"
مثل من، #کربلا_نرفته زیاد...مثل من ،روسیاه بسیار است
تو خودت باز کن گره ها را، ما که شرمنده ایم آقاجان...
جامانده ام اما نا امید نه.