روز شمار محرم
⚜شب چهارم محرم⚜
💠 طفلان زینب سلام الله علیها💠و💠ﺣﺮ ﺑﻦ ﯾﺰﯾﺪ ﺭﯾﺎﺣﯽ💠
شب و روز چهارم دهه اول محرم را برای دو طفل جوان اما بلند پرواز حضرت س عزاداری می کنند. استدلال این دو آقازاده آن بود که مادر ما از همه به ابی عبدالله ع نزدیکتر است و ما می بایست اولین قربانیان کربلا باشیم اما اینگونه نشد. ظهر عاشورا اول نوبت علی اکبر بود و بعد دیگران تا قاسم ابن حسن و دیگر طاقت این نوجوانان طاق شد و از مادر جهت دریافت اجازه از امام تقاضا کردند. بالاخره حضرت زینب س برای گرفتن اذن میدان فرزندانش به سوی برادر خویش رفت. به هر تقدیر امام اذن میدان محمد و عون دو نوجوان حضرت زینب س را صادر فرمودند.
از بس این نوجوانان کوچک بودند، زره ها برایشان بزرگ بود و نقل شده که نوک غلاف شمشیرهایشان به زمین کشیده می شد.... نوجوانان وارد میدان شدند.... رجز خواندن را با معرفی به عنوان پسران زینب دختر علی ابن ابیطالب ع شروع و با اسم مبارک دایی تکمیل کردند: "امیری حسین و نعم الامیر" حسین برای من است و چه خوب فرماندهی است....
و به سوی لشکر سفاکان حمله ور شدند. یزیدیان حلقه ای زدند و دو آقا زاده جوان را در میان خود محبوس کردند و به شکل ناجوانمردانه ای به شهادت رساندند تا نشانه ای دیگر باشد از آنکه زینب س همه هستی خود را در راه برادر داد. پس از شهادت عون ومحمد حضرت زینب س بر خلاف کاری که در مورد دیگر شهدا و خصوصا علی اکبر انجام دادند(خود را به بالین شهید رساندند و مددکار امام حسین ع شدند) به هیچ وجه به میدان نرفتند و حتی از خیمه خارج نشدند تا باعث شرمندگی امام نشوند.
باشد که صبر و فداکاری زینبی نصیبمان شود. .
💠ﺣﺮ ﺑﻦ ﯾﺰﯾﺪ ﺭﯾﺎﺣﯽ💠
ﺷﻬﯿﺪ ﻭﺍﻻﻗﺪﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ، ﺣﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺎﯼ ﮐﻮﻓﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩ . ﺑﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ) ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﺮﺩﮔﯽ ﻫﺰﺍﺭ سواﺭ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻩ ﮔﺸﺖ . ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻗﺼﺮ ﺑﻨﯽ ﻣﻘﺎﺗﻞ ﯾﺎ ﺷﺮﺍﻑ ، ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺴﺖ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﮐﻮﻓﻪ ﺷﺪ . ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ .ﺣﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﺎﺭ ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺟﺪﯼ ﺍﺳﺖ ، ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺁﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﺳﺐ ﺧﻮﯾﺶ ، ﺍﺯ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﭘﯿﻮﺳﺖ . ﺗﻮﺑﻪ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ ، ﺳﭙﺲ ﺍﺫﻥ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻃﻠﺒﯿﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﺩﻟﯿﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪ . ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺑﺮ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﺣﺮ ﺣﻀﻮﺭ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺣﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ، ﺣﺮ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻩ ﺍﯼ ، ﺁﺯﺍﺩ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ !
شب چهارم محرم الحسین(ع)
منتسب به کسیه که تا آخرین
لحظه که داشت به منجلاب
کشیده میشد،چنگ زد
به همون ریسمان همیشگی... .
« حرّ » باش
ازت نمیخوان بری بجنگی...
بری رجز بخونی...
فقط یه جمله "استغفرا... و اتوب الیه "
و عمل بهش...
.مرد و مردونه...
.امشب شبی که خودتو مثل
حر آزاد کنی ، از زر و زیور دنیا ...
از یه گناه...
.از یه ارتباط گناه...
از یه گره که تو مسیر بندگیته...
.تو که میخوای ،
عباس امام زمانت باشی...
تو که میخوای ،
زینب مولایت باشی...
تو که میخوای ،
قاسم اربابت باشی...
حر مولای زمانت میشی؟؟؟
اگه میشی بسم الله...